پنجشنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۳۲ ب.ظ
پروانه معصومی در دیدار با رهبری :
« من میدونم اگه فردا منو تو خیابون ببینن نوع دیگری به من نگاه میکنن ، برای این که خدمت شما بودم ، برای این که من هم نیم ساعت یا یک ساعت زیر اون سقفی نفس کشیدم که شما نفس کشیدید »
۱
۰
۹۲/۰۵/۰۳
دلتنگ مهدی(ع.کارمند)
پاسخ:
نه به نظر من مشکل کار اینجاست که ما که اسم خودمون رو گذاشتیم حزب اللهی هوچی گری رو یاد نگرفتیم
ما مثل ناهم وطنای خس و خاشاک(بین اصلاح طلب و خس و خاشاک فرق است) نیستیم که وقتی احمد نجفی بخواد برای احمدی نژاد فیلم بسازه ببندیمش به فحش یا علیرضا افتخاری عزیز با احمدی نژاد گفتگو کنه داد و غال راه بندازیم
تقصیر ماست ما مظلومیم ما صدامون ر نمیاد همیشه بهمون گفتن صداتون در نیاد که یه وقت خس و خاشاکمون ناراحت نشن
این بغض سالهاست گلوی ما رو گرفته اما خدا نکنه این بغض بترکه اون وقت هست که .....
متاسفانه همه جا اینجوریه حتی تو همین دانشگاه که اون آقای امر و عاص تا بخوای صدات رو بلند کنی زود میگه هیس نباید کاری کنیم که تشکل های غیر همسو ناراحت بشن
ننگت باد....
واقعا حیف که هنوز بعد از سی و چند سال باز هم شاهد این حرفها هستیم که بیانی از واقعیات جامعه(بخشی از جامعه که قدرت رسانه ای و هماهنگی قوی و عجیبی دارند)است.
جناب مدیر خوب گفتند که ما هم مقصریم که هوچی گری یاد نگرفتیم!!!باا ین حرف خوب توضیح دادند علت کارهای دیگران را(که همان هوچی گری آ« هاست!)
ولی به جد شاید کوتاهی ما این باشد که مثل اون جریانات هوچی گر ،منسجم نیستیم طوری که بیاییم با هماهنگی گسترده ای از بعضی افراد و بعضی کارهایشان به خوبی تقدیر کنیم ،خوب رسانه اش کنیم وخوب در موردش بنویسم (و البته در سطحی وسیع)
شاید باید با کار فرهنگی طوری می شد که تعداد افراد مخالف با جریان مذکوردر بین اهالی فرهنگ بسیار بیشتر از اینها بود...شاید باید جشنواره هایی مثل عمار تقدیر از تلاشگران صدیق خیلی سال قبل ایجاد م یشدند...
می دونید چرا معمولا تو فیلمها و در عالم واقع مثلا یک دزد یا قاتل مدت ها می تونه از دست پلیس با اون همه نیرو و تشکیلات فرار کنه؟ بخاطر اینه که اون خلافکاره هیچ قید و بندی نداره و می تونه راحت از دیوار مردم بره بالا و ماشین کسی رو بدزده و فرار کنه ،می تونه یکی رو گروگان بگیره و با این کار از دست صد ها پلیس فرار کنه چون پلیس ها مقید به رعایت بعضی اصول هستند مثل رعایت جان تک تک شهروندها...اینه که گاهی خلافکارها یه مدتی موفق م یشوند فرار کنند هر چند آخرش ته چاه کارهاشون می افتند...منظور ابنکه بعضی وقتها داشتن عقاید و پایند بودن به آنها چیزیه که عده ای ازش سوءاستفاده می کنند و با بی قیدی خودشان هر کاری علیه اون باقیدها م یکنند و مطمئن هستند که قید ها باعث میشه اکثر اونها از این کارهای بی قیدانه نکنند...
نمی گم باید قید و بند رو کنار زد نه ولی باید در کنار اون ها خوب باید تبلیغ و حمایت کرد یعین از راه درستش از آدمای درست ،باید د رمقابل الگوهای جریان مذکور و بزرگنمایی بعضی افراد توسط آ«ها،این جریان هم باید الگوسازی کنه بعضی ها رو بزرگ کنه(نه اینکه الکی بزرگ کنه بلکه بزرگی های در پرده مانده شان رو عیان کنه)...
راستی گفتید"هعی.... امروعاص....
مگه این جور افراد دردی هم دارند؟مگه دردی رو حس می کنند؟...البته درد می گم ها...!