کهنه یادداشت های یک جا مانده از عالم

کهنه یادداشت های یک جا مانده از عالم

دلتنگم
چه ساده گذشت آن دوران که صفا و صمیمیت در قلبمان موج میزد...
یارب من اشتباهی سوار شدم می خوهم پیاده شوم....
من از اولش اشتباهی بودم مرا به همان جا بازگردان...

۱ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

بسم رب الصدیقین



قدیما می گفتن:اومدم خونه خاله دلم باشه خالم **** دلم پوسید


شده حکایت این روزهای ما طرف اسم خودش رو گذاشته نماینده ***** اون وقت جوری تیشه به ریشه **** می زنه که حد نداره در عوض صبح تا شب نشسته پشت دفتر و دستکش مسئولا رو نهار دعوت می کنه و هفته دو مرتبه از بیرون بر ساحلی براشون غذا میگیره وقتی هم بهش می گی چرو غذا میدی تو ساعت اداری اینایی که تو جلسه میان وطیفه شون هست بیان میگه اگه نهار ندیم نمیان 

خاک بر سر این مسئولی که به خاطر شکمش میاد تو جلسه شرکت می کنه و خاک بر سر این مسئول تری که این همه جلسات بیهوده و این همه خرج از بیت المال می کنه تا بیلان کاری واسه خودش رد کنه

وقتی هم زمان بودجه واسه کار فرهنگی میشه میگه پول نیست_پولا خرج کُم مفت خورا شده_


اینجاس که باید گفت اومدم خونه خاله.....

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۴ ، ۰۰:۱۳
دلتنگ مهدی(ع.کارمند)