کهنه یادداشت های یک جا مانده از عالم

کهنه یادداشت های یک جا مانده از عالم

دلتنگم
چه ساده گذشت آن دوران که صفا و صمیمیت در قلبمان موج میزد...
یارب من اشتباهی سوار شدم می خوهم پیاده شوم....
من از اولش اشتباهی بودم مرا به همان جا بازگردان...

اُمُّل

سه شنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۹:۲۳ ق.ظ

 

آرزویم "امل" ماندن است در این وا نفسای "روشنفکری"...!!

وقتی تو خیابون چشمم به چشم یه جوون افتاد سرم رو برگردوندم، وقتی از کنارم گذشت، بهم گفت: اُمل!!

وقتی سر به زیر با ناموس مردم حرف زدم بهم گفتن : امل!!

وقتی تو تاکسی سوار شدم دیدم یه نامحرم کنارم نشسته،خودم رو جمع کردم، بهم گفت: اُمل!

وقتی موقع اذان رفتم مسجد دانشگاه، بهم گفتن : اُمل!!

وقتی چادر سرم گذاشتم تا کمتر جلب توجه کنم، بهم گفتن : اُمل!!

وقتی با اشوه و ناز با نا محرم حرف نزدم، بهم گفتن : أمل!!

وقتی عکس بدون حجاب و برهنه ی خودمو توی فیس بوک برای کوبیدن لایک های پر از هوس نذاشتم ، بهم گفتن : أمل!!

وقتی زنگ گوشیم بوی پیراهن یوسفه، بهم گفتن: اُمل!!

وقتی پای ثابت بچه های هیئت شدم، بهم گفتن: اُمل!!

وقتی موقع حرف زدن با نامحرم سرم پایین بود، بهم گفتن: اُمل!!

وقتی در جواب رابطه دوستی پسر ترم بالایی گفتم: نه، بهم گفت: اُمل!!

وقتی نخواستم پشت سر دختر مردم راه برم و مزاحمش بشم، بهم گفتن: اُمل!!

وقتی پشت رهبرم حرف زدن، رگ غیرتم بالا زد، بهم گفتن: اُمل!!

وقتی بهترین کتاب رمانم شد"دا"، بهم گفتن: اُمل!!

وقتی بزرگترین آرزوم شد " شهادت " ، بهم گفتن: اُمل!!

تازه فهمیدم این روزها هر کی از کنارم رد میشه، چرا به من میگه: اُمل ؟ ؟

..."اصلا خدایا شکرت که شدم امل در روزگاری که هرچیز غیر از امل بودن بوی کفر فساد میده ".....
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۰۲/۲۴
دلتنگ مهدی(ع.کارمند)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">